درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
***ققنوس***
تا شقایق هست زندگی باید کرد...
دوشنبه 11 شهریور 1392 :: نویسنده : بوی بارون
باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان، میخواهند حکایت تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع میشود.... اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی، به سوی معبود میشتابد..... اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه های پلیدان را مینوشد، او امام همه خوبی ها و خانه همه دانش ها، امام جعفر صادق علیه السلام است..... اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند، ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه دار علم علی، فاتح قله های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند: «اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوهِ»؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید..... بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد. درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین....! امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم: اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ میزند و حُزنی غم انگیز، افلاک را
آسمان سیاه پوش میشود و فوج فوج، فرشته های عزدار، در نقطهای به نام بقیع، فرود میآیند...! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ مینشیند.....! در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی میوزد! از درها، دیوارها، پنجره ها، ملال و ماتم میبارد....! سینه ها، داغ بزرگی را به دفترش میکشند و جانها، در آتش مصیبتی عظیم میگدازند....! چشم ها به خون مینشینند و دستها، بی تابیشان را به سرها میکوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟؟؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟؟؟ شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است..... بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی...! لب باز کن! از ناگفتنی ها بگو...! از دردهای نهانت بگو...! امشب میزبان کدام عزیزی؟؟؟ امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب در خاکت طلوع خواهد کرد؟؟؟ لب باز کن، مهبط فرشتگان...! زیارتگاه قدسیان....! آرام جان افلاکیان....! با من سخن بگو....! آن چه را که تو میدانی و ما نمیدانی....! از اندوه های بیشماری که جگرت را به آتش میکشد...! از زخمهای فراوانی که بر پیکرت نشسته است....! بقیع....! ای سرزمین اندوه های آسمانی....! امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت...! در ذهن لحظه هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است....! امشب، گویا میهمان عزیزی داری....! چشم به راهی امشب پایان میگیرد....! انتظارت به سر میآید...! امشب او حتما خواهد آمد....! صدای گریه را نمیشنوی؟؟؟ صدا از خانه ششمین خورشید زمین است...! صدا از خانه فرزند فاطمه است...... می آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه.......... ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است.... می آید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت... میآید!... دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.... بقیع...... آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن..... آغوش بگشا...... و جسم بیجانِ جان عالم را، در برگیر.... آرامتر.... که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه توزی دنیا! زخمِ نامردمی ها! زخم اسلام نمایان بی دین...! زخم نابرابریها...! شقاوتها....! صدای گریه می آید!... صدای ضجه فرشتگان...! بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره ای به آسمان خواهد شتافت..... سالروز شهادت جانسوزانه وغریبانه رئیس مذهب شیعه جعفری امام جعفر صادق(ع) محضر مبارک آقا امام زمان(عج) وشیعیان صدیقش تسلیت التماس دعا
نوع مطلب : مناسبت ها، شعر، ققنوس، مهدویت، برچسب ها : مناسبت، مهدویت، ققنوس، همه چی در مورد مهدی(عج)، هر چی دلت میخواد، لینک های مرتبط : چهارشنبه 29 خرداد 1392 :: نویسنده : بوی بارون
آدما از آدما زود سیر میشن آدما از عشق هم دلگیر میشن آدما رو عشقشون پا میذارن آدما آدمو تنها میذارن منو دیگه نمیخوای خوب میدونم تو کتاب دلت اینو میخونم منو دیگه نمیخوای خوب میدونم تو کتاب دلت اینو میخونم یادته اون عشق رسوا یادته اون همه دیوونگی ها یادته تو میگفتی که گناه مقدسه اول و آخر هر عشق هوسه آدما آخ آدمای روزگار چی میمونه از شما با یادگار آدما آخ آدمای روزگار چی میمونه از شما با یادگار دیگه از بگو مگو خسته شدم من از اون قلب دو رو خسته شدم نمیخوای بمونی توی این خونه چشم تو دنبال چشمای اونه همه ی حرفای تو یک بهونست اون جهنمی که میگن این خونست همه ی حرفای تو یک بهونست اون جهنمی که میگن این خونست همه ی حرفای تو یک بهونست اون جهنمی که میگن این خونست همه ی حرفای تو یک بهونست اون جهنمی که میگن این خونست نوع مطلب : مهدویت، ققنوس، شعر، برچسب ها : آدما از آدما زود سیر میشن، مهدویت، مهدی(عج)، ققنوس، لینک های مرتبط : سه شنبه 21 خرداد 1392 :: نویسنده : بوی بارون
حال و روز مرا که می دانی از نگاهم نگفته می خوانی بس که رنجیده ام، شکسته شدم مثل خط های روی پیشانی چهره ام شرمگین و مسخ شده است پشت این دست های سیمانی زیر آوار مانده تاریخم قلعه ای در هجوم ویرانی مثل اسفندیار، مغمومم مثل مسعود سعد، زندانی مثل یک قاب خالی غمگین پرم از بغض، بغض پنهانی دل بریدن چقدر دشوار است! دل سپردن ولی به آسانی دل به هر کسی سپرده ام، تنها تلخی اش مانده و پشیمانی دلخوش ها همیشه کوتاهند دردل ها همیشه طولانی مرگ هم، سایه ای است پشت سرم خسته از روزهای پایانی <<علی اصغر شیری>> نوع مطلب : ققنوس، مهدویت، شعر، برچسب ها : مثل مسعود سعد، ققنوس، مهدویت، مهدی(عج)، <<علی اصغر شیری>>، لینک های مرتبط : جمعه 17 خرداد 1392 :: نویسنده : بوی بارون
صد سخن از كلمات كوتاه حضرت رسول(ص)
ادامه مطلب نوع مطلب : مهدویت، ققنوس، برچسب ها : پندهای حکیمانه از رسول الله صلی الله علیه و آله، پند، رسول الله صلی الله علیه و آله، ققنوس، مهدویت، مهدی، لینک های مرتبط : نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه
بازم چشمامو می بندم که خوبی هاتو بشمارم
بازم چشمامو می بندم که خوبی هاتو بشمارم
نوع مطلب : شعر، مهدویت، ققنوس، برچسب ها : *خدایا*، شعر، ققنوس، مهدویت، مهدی، شعر در مورد مهدی(عج)، لینک های مرتبط : جمعه 10 خرداد 1392 :: نویسنده : بوی بارون
پروردگارا! مگر میتوان شیرینی عشق تو را چشید و از تو روی گردان شد؟ مگر میتوان لذت همجواری با تو را درك كرد و میل جای دیگر داشت؟ لطیفا! آیا شود كه من نیز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاك گردم؟ شود كه شوق دیدارت بال پروازم را بگشاید و به خوب و بد راه دگر نیندیشم؟ جمیلا! توان روی تو دیدن و نعمتی دیگر خواستن؟ توان رضایت تو را داشتن و چشم به دیگری دوختن؟ از تو میخواهم كه مرا برای دیدن رویت انتخاب كنی این تن را برای عبادتت، لایق این قلب را برای شیداییت، عاشق این چشم را برای دیدنت، شایق این جان را به مقام قربت؛ واصل گردان میخواهم یك واصل باشم پناهم باش نوع مطلب : شعر، ققنوس، مهدویت، برچسب ها : شعر، *خدایا*، ققنوس، مهدویت، مهدی، لینک های مرتبط : |
||